زندگینامه اسنودن به قلم خودش

ادوارد اسنودن در سال ۲۰۱۳ با کمک روزنامه‌نگاران افشا کرد که پیمانکاران آژانس امنیت ملی آمریکا به داده‌های شخصی و خصوصی بیش از سه میلیارد تماس تلفنی و تعاملات آنلاین مخفیانه دست یافته و آنان را رهگیری کرده‌اند. طبق اسناد و مدارکی که اسنودن ارائه کرد، آژانس از مردم عادی و شخصیت‌ها در مکالمات تلفنی و ایمیل و موتورهای جست‌وجوی اینترنتی در تمام کشورها جاسوسی کرده بود. این داده‌ها را شرکت‌هایی چون فیس‌بوک و گوگل و اپل ذخیره کرده و در اختیار آژانس امنیت ملی قرار داده بودند.


او در مصاحبه‌ای که به صورت ویدئویی ضبط شده بود، اعلام کرد دیگر نمی‌تواند با این مقدار از تجاوز به ‏حریم خصوصی افراد و نقض حقوق و قوانین کنار بیاید. افشاگری‌های اسنودن از عملیات عظیم «جاسوسی و نظارت در سطح جهانی» او را به یکی از مهره‌های تحت تعقیب تمام نهادهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و متحدانش تبدیل کرد. از آن پس، ایالات متحده او را در کنار افرادی چون جولیان آسانژ دشمن ملت اعلام کرد. او در حال حاضر در مکانی نامعلوم در روسیه زندگی می‌کند. می‌گوید هر بار که از خانه بیرون می‌زند سعی می‌کند اندکی ظاهرش را تغییر دهد و گاهی ریش بگذارد و عینک دیگری بزند. در خیابان سرش را اصلا بالا نمی‌آورد تا تصویرش در دوربین‌ها ثبت نشود و اگر تاکسی بگیرد چند ایستگاه بالاتر از خانه‌اش پیاده می‌شود و باقی راه را پیاده می‌آید.


از آن زمان، داستان اسنودن، افشاگری که جهان دیجیتال و اطلاعات را تکان داد، بر سر زبان‌ها افتاد؛ در سال ۲۰۱۴ فیلم مستند «شهروندچهار» ماجرا افشاگری او را روایت کرد و دو سال بعد نیز کارگردان معروف آمریکایی، الیور استون، زندگی او را در فیلم «اسنودن» به تصویر کشید. با این‌حال، شخص اسنودن برای مدت زمانی نسبتا طولانی درباره نحوه خروج اطلاعات سری و محرمانه از کشور و انگیزه‌های شخصی خود سکوت اختیار کرده بود. اما اکنون کتابی نوشته با عنوان «بایگانی همیشگی» که در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۹ در سطح جهانی منتشر شد. این کتاب زندگینامه اوست به قلم خودش. به سرعت ترجمه فارسی کتاب نیز به همت بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه منتشر شد و اکنون در اختیار خوانندگان فارسی زبان است. اسنودن که همیشه مدعی بود «موضوع داستان من نیستم»، اکنون کتابی نوشته در ۴۳۲ صفحه [به انگلیسی و ۳۵۹ صفحه به فارسی] درباره خودش. می‌گوید دلیلش این است که «اکنون بیش از هر زمان دیگری باید نظام‌های مبتنی بر نظارت و دستکاری انبوه را به عموم مردم توضیح داد». البته یک دلیلش هم که از زندگی خصوصی‌اش چیزی نگفته این بود که خانواده یا دوستانش را تحت فشار قرار دهند. او می‌نویسد: «اگر شما هم این کتاب را می‌خوانید به همین خاطر است که من به عنوان یک آدم دارای آن موقعیت، سرانجام دست به کاری زدم که بسیار خطرناک بود: من حقیقت را به صدای بلند گفتم. من همه اسناد داخلی و مدارکی را که نشان می‌داد جامعه اطلاعاتی آمریکا قانون‌شکنی کرده است جمع‌آوری کردم و به دست روزنامه‌نگارها رساندم که آن را به گوش مردم جهان برسانند». او می‌گوید با این کتاب می‌خواهد نشان دهد که چه چیز او را به این کار وادار کرد و از جنبه‌های اخلاقی و اصولی‌اش بگوید و از اینکه چگونه همین‌ها سرنوشت و زندگی او را ساختند.  


کتاب «بایگانی همیشگی» با چنین جملاتی آغاز می‌شود: «من ادوارد جوزف اسنودن‌ام. زمانی برای دولت کار می‌کردم و الان برای مردم. سی سالی طول کشید تا فرقش دستگیرم شود و از همان وقت به بعد، در کارم به دردسر افتادم. به همین خاطر الان همه وقتم صرف این می‌شود که جامعه را از شر آن آدمی حفظ کنم که زمانی بودم: یک جاسوس سازمان سیا و آژانس امنیت ملی و متخصص جوانی که باور داشت برای رسیدن به جهانی بهتر تلاش می‌کند». او در ادامه می‌نویسد: «نشسته بودم توی اتاقی که در اعماق و زیر یک باغ آناناس بود: در حومه پرل هاربر و در جایی که زمانی کارخانه هواپیماسازی بود و تقریبا اگر هر مرد، زن یا بچه‌ای، در هر کجای جهان پشت کامپیوتری می‌نشست یا با تلفن شماره‌ای را می‌گرفت، می‌توانستم ردیابی‌اش کنم».


اسنودن بچه‌ای نه چندان معمولی از خانواده‌ای نظامی بود. او ابتدا به ارتش رفت، ولی از خدمت معاف شد. سپس خود را به سازمان سیا رساند و بعد از مدتی به واسطه آنچه از کامپیوتر و اینترنت آموخته بود، به جایی رسید که امروز او را یکی از نامدارترین هکرهای تاریخ می‌دانند. او هفت سالی در جامعه اطلاعاتی آمریکا کار کرد و جالب آنکه بعدها تقریبا همین مدت را در تبعید ناخواسته گذراند. او در آن هفت سال دست‌اندرکار مهم‌ترین تحول تاریخ جاسوسی آمریکا بود. او می‌نویسد: «دیگر دنبال آدم‌ها نمی‌گشتیم و از این به بعد قرار بود توده‌ها را هدف کارمان قرار دهیم. من هم در این میان به دولت کمک کردم تا از نظر تکنیکی بتواند ارتباطات دیجیتال تمامی جهان را شنود، جمع‌آوری و ذخیره کند و این امکان را هم داشته باشد که بر حسب خواسته و میل خودش، در این حجم عظیم داده‌ها، جست‌وجو داشته باشد». اسنودن تعریفی دقیق از «افشاگر» ارائه می‌کند که در نقطه مقابل فعالیت‌های به‌اصطلاح‌افشاگرانه توییتری است که در حال حاضر بیشتر به ابهام وضع موجود و تبلیغاتی‌کردن همه بحث‌ها و منازعات دامن می‌زند. از نظر او افشاگر کسی است که «با تلاش و تبحر بسیار این نکته را دریافته که کار و زندگی‌اش در بطن یک سازمان، در تضاد با جامعه بزرگ‌تری است که آن نهاد قرار بوده به ارزش و مرام آن سرسپرده باشد. این آدم می‌داند که نمی‌تواند دیگر به این نهاد وابسته و وفادار بماند و یارای جلوگیری از کارکرد این نهاد و برچیدن آن را هم ندارد. یک نهاد را شاید بشود اصلاح کرد، به همین خاطر این آدم صدایش را بلند می‌کند و در سوت می‌دمد، اطلاعاتی را افشا می‌کند که توجه جامعه را برانگیزد». (ص۲۵۹)


اسنودن در کتاب حاضر از چیزهایی می‌نویسد که او را وادار کرد تا محدودیت‌ها و دشواری‌های فراوانی را به جان بخرد و این قانون‌شکنی را فریاد بزند. او در عین حال درباره جنبه‌های اخلاقی و اصولی این کار هم نکات فراوان و پراهمیتی را مطرح می‌کند و اینکه چگونه همین‌ها سرنوشت و زندگی او را ساخته‌اند. همچنین از زندگی شخصی و خصوصی خودش و جنبه‌های عاطفی آن می‌نویسد. او می‌گوید پایان کار اینرنتی را که بنا بود خلاق و پویا و آفریننده و عصای دست مردم باشد، «نظام سرمایه‌داری نظارتی» رقم زد. اکنون در زمانه‌ای که حیات دیجیتال افراد به اندازه حیات بیولوژیک آنها مهم شده، مطالعه این کتاب بسیار ضروری است.



بایگانی همیشگی


ادوارد اسنودن 


ترجمه:علی مجتهدزاده 


ناشر: کتاب پارسه


چاپ اول: ۱۳۹۸


قیمت: ۵۷۰۰۰ تومان


دیدگاهتان را بنویسید